شاعر یزدان رستمی اصل

هر لحظه از زمان که می‌گذرد
در رأس افکارم خیال تو میگذرد
با خیالت همه جا میروم ـ این خیال چیست
خیال من اندر خیال کییت، که منی در خیالش نیست!
خسته شدم از احساس و خیال خودم
به خیال بیگانگان با عشق، که من دیوانه شدم
هر که چهره ی آشفته ام را ببیند
تو را نفرین کند کافر نبئند
من از عشق جز فراق ندیدم چیزی دگر
اشکهایم خشکید و شدم از خود به در
بارها در خیالم با تو معرکه دارم و دعوا
که چرا تنهایم گذاشتی ای بی وفا
شعر: خیال
موضوع: عاشقانه
شاعر: یزدان رستمی اصل
دیدگاه ها (۰)

شعر دل دل یزدان رستمی اصل

تو از ما بهترونی یزدان رستمی اصل

خواننده یزدان رستمی اصل

خواننده یزدان رستمی اصل

شاعر یزدان رستمی اصل

شاعر یزدان رستمی اصل

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط